خلاصه داستان: داستان خانواده ثروتمند تیمورفام، از زمانی که فقط چند روز مانده به تولد هجده سالگی پرهام، تک پسر عزیز دردانه خانواده، شروع میشود، زمانی که با تصمیمی غیرمنتظره زندگی اعضا خانواده وارد مسیری پیچیده میشود...
خلاصه داستان: خانوادهای با همفکری هم، برای به دستآوردن سود مالی زیاد، تصمیم به واردات قهوه میگیرند و اتفاقا در این کار بسیار موفق میشوند، تا آنجا که شخصیت اصلی به «پدر قهوه» شهرت پیدا میکند...
خلاصه داستان: وفادار بعد از سالها به خانه برگشته غافل از اینکه پرونده ماجرایی که سالها پیش او را تبرئه نموده و مختومه شده، بدلیل اتفاقات تازه دوباره به جریان میافتد...
خلاصه داستان: پسربچهای بنام رهی بعد از بمباران دهکدهای توسط نیروهای متفقین، از زیر آوار بیرون کشیده میشود. او پس از چند روز مراقبت توسط مادرش، راهی تهران میگردد. سالها بعد او در یک خانواده تودهای بزرگ میشود، اما بر اثر به وقوع پیوستن ماجراهایی، او را به خانواده درباری میسپارند...